ایـلـیـا یـکـی یـه دونـه

  سلام ایلیا جونی عشق خاله    خب ایلیا جونم الان میخوام یه خورده از این 15 روزی که گذشت برات بگم الان یه خورده زردی داری اما خدارو شکر جدی نیست و با خوردن شیر خشت و شیر مادر خوب میشی و فقط توی چشمات یه ذره زرده ، نافت هم توی 10 روز سیاه شد و افتاد ، اما هنوز ختنه نشدی  فعلا در حال حاضر پسر خیلی خوبی هستی و اصلا لج نمیکنی و فقط مثل ساعت کوکی سر ساعت بیدار میشی یه نق کوچولو میزنی و شیر میخوری و بعدشم دستشویی میکنی و بازم میخوابی ( به قول بابا محمد کار پسرم شده خوردن و پی پی کردن و خوابیدن ) البته تا دیروز که چشمات خوب نمی دید اینطوری بودی اما الان چشمات می بینه یه خورده بیشتر بیدار می مونی ...

  سلام به دوستای گل و مهربونم ، ایلیا جون ما هم 15 اردیبهشت به دنیا اومد ، خوش اومد ...   عزیز خاله شرمنده که 2 روز دیرتر برات آپ کردم چون همونطور که گفتم لپ تاپ مامانت مشکل داره و به نت وصل نمیشه الانم محدثه جون لپ تاپ خودشو آورد که من برات آپ کنم ( واقعا مرسی از محدثه جون )   حالا بریم سراغ عکسای ایلیا جونمون   اینجا همون لحظه ی اوله که از اتاق عمل آوردنت بیرون  داری گریه میکنی  ا ا اینم از گلی که من برای ایلیا جون خریدم ، البته هر چند که خودش یه دسته گله  عشق خاله عاشقتم  اینم از محبت پدرانه بابا محمد ، دستاشو گذاشت که ...

شمارش معکوس : فقط 4 روز مونــــــــــده    سلام وروجک خاله خوبی بهت خوش میگذره  یه مدت نشد بیام تو نت چون تو ایام عید که حوصله تو نت اومدن رو نداشتم بعد اونم پدرجون و مادر جون رفتن مکه و کلا سرمون شلوغ بود بعد اونم که من همراه مامانیت رفتم خونتون و داشتیم وسیله های اتاق تو رو می چیدیم و چون لب تاب مامانیت مشکل داشت نشد بیام تو نت و برات پست بذارم و الانم برگشتم شهر خودمون که برات پست بذارم  و مجبورم پستا رو پشت هم بذارم ولی خب اشکال نداره    با مامانی رفتیم پیش خانم دکتر حسینیان که تاریخ اومدنت رو مشخص کنه که مامانیت تاریخ 15 اردیبهشت رو انتخاب کرد چون هم تاریخش رونده و هم روز د...

  سلام عشق خاله ... شرمنده چون یه مدت وقت نشد بیام تو نت الان با تاخیر عکس سفره هفت سین امسالتون رو میذارم ... هر چند که مامانی امسال کل روزای عید رو تو خونه ما بود  اما برای دل خودش یه سفره 7 سین ساده چید ...  اینم عکسش :   ا اینم عکس اون یکی جیگر خاله آتریسا جون  ا پدر جون قاسم و مادر جون زهرا هم 17 فرودین رفتن مکه و جای ایلیا جونم هم خیلی خالی بود  اینم سوغاتی هایی که پدرجون و مادرجون برات گرفتن ... ا یه تفنگ و یه هلیکوپتر مال توئه یکی هم واسه آتریسا جون ا اینم یه توپ رنگی که بزنی به زمین نور پخش میکنه اسپایدرمن وا...